مقاصد قرآن
نويسنده: سید علی کمالی دزفولی
منبع:قرآن شناسی عمومی

اِنَّ هَذَا الْقُرءَانَ يَهْدِي لِلتِي هِيَ اَقْوَمُ وَ يُبَشِّرُ المؤْمِنينَ الَّذِينَ يَعْمَلوُنَ الصَّالِحَاتِ اَنَّ لَهُمْ اَجْراً كَبيراً وَ اَنَّ الَّذِينَ لاَيُؤمِنوُنَ بِالأَخِرَةِ اَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَاباً اَلِيماً.(الاسراء:8و9)

به درستي كه اين قرآن به استوارترين شيوه راهنمايي مي كند و بشارت مي دهد مؤمناني را كه عمل صالح مي كنند به اينكه پاداش بزرگي براي ايشان است، و آنان كه به آخرت ايمان ندارند عذابي دردناك برايشان آماده كرده ايم.قرآن هدايت به اَقْوَم مي كند، اَقْوم حالات و استوارترين و سودمندترين آنها. هدايت به اوليترين اولويّت ها. هدايت به واجبترين واجب ها، معارف و مصالحي كه وقت عزيز انسان سزاوار است براي دريافت آنها به مصرف برسد. آنها چيستند؟ با امعان نظر و تدبّر در مطالب قرآن معلوم مي شود كه مقاصد قرآن در سه ناحيه خلاصه مي شود:
1- ناحية العقيده.
2- ناحية الاخلاق.
3- ناحية الاحكام.
عقائد كه مهمترين معارف انساني و قرآني است، دل ها را از لوث شرك و بت پرستي پاك مي كند و به مبدأ روحي متّصل مي سازد. و اين ناحيه شامل عقايدي است كه ايمان به آنها درباره خداوند واجب است، مانند صفات جلال و جمال و همچنان اعتقاد به وحي و لوازم آن، از رسالت و نبّوت و كتاب و ملائكه و ايمان به بعث و روز جزا و جزاي اعمال.اخلاق نفس را تزكيه و تهذيب مي كند و شأن فرد و جماعت را بالا مي برد. بدون تزكيه اخلاق و تطهير نفس، هرگز اعتقاد به توحيد و نبوّت و معاد، متحقّق و متمكّن نمي گردد. صفاتي كه بودن آنها نشانه ايمان و محبّت به خداوند است و صفاتي كه بودن آنها نشانه عدم اعتقاد و تزلزل و نفاق است، همه در قرآن مجيد آمده است: شرك مضادّ توحيد است. حسد نشانه نارضايي از تقسيم ارزاق و مواهب الهي و اعتراض بر آن است. كبر و خودبيني نشانه بي معرفتي و ادّعاي هستي و برتري براي موجودي فاني است. ريا آميختن اغراض با رضاي خداوند و شرك مخفي است. معلوم است كه با وجود اين علف هاي هرز در شوره زار دل، هرگز گُل توحيد و معرفت و خلوص و نصيحت و رحمت نخواهد روييد.
به قول «شيخ مغربي»:
گل توحيد نرويد به زميني كه در آن*خار شرك و حسد و كبر و ريا و كين است
اخلاق نيك، نه تنها مصحّح اعتقادات و معارف توحيدي است، بلكه اساس اجتماعات پيشرفته و نيكبخت نيز، اخلاق و منش هاي انساني، تعاون و فداكاري، محبّت و همكاري، خيرخواهي، وفاي به عهد، صداقت و نيكوكاري است.اما ناحيه احكام، چه عبادي، چه تجاري، و چه روابط و نظامات اجتماعي، كه لازمه قوام و بقاي اجتماعات و ملّت هاست، همه در قرآن آمده است. بخشي از آن احكام، در زمينه روابط عبادي بندگان با خداوند متعال است، مانند نماز و روزه و حج و صدقات و نذر و امثال آنها. بخشي مربوط به روابط خانواده است، مانند احكام ازدواج و طلاق و حضانت و امثال آن. بخشي مربوط به احكام تجارات و امور مالي، از خريد و فروش و اجاره و رهن و مزارعه و مساقات و امثال آن. بخشي درباره نظامات داوري و رفع اختلافات است، مانند قضاء و شهادت. بخشي درباره حقوق جزا و كيفر بزه ها است، مانند ديات و حدود و قصاص. و بخشي درباره روابط خارجي، از دفاع و جهاد و جنگ و صلح و مهادنه و جزيه و معاهدات.
به طور كلي، از آغاز بشريت تا اكنون، دو نوع نظام به موازات هم بر تاريخ بشر عرضه شده است: نظام پيغمبري و نظام قيصري.در نظام قيصري، سود جستن از طبقات بالاي اجتماع و به كار گرفتن ايشان و احترام گذاردن به ايشان و قهراً منحصر ساختن امتيازات به ايشان و فريب دادن مستضعفان و استثمار ايشان با وعد و وعيد، موادّ برنامه بوده و هست.اما در نظام پيغمبري كه راه آن در همه چيز با نظام قيصري جداست، بايد به صفوف مستضعفان پرداخت و از ايشان كار گرفت، حقوق حقّه ايشان را پرداخت، ايشان را مورد احترام قرار داد و در وقت توزيع امتيازات، ايشان را مقدّم داشت.سراسر قرآن توصيه درباره مستضعفان و بيان مفاسد مستكبران است. بايد عهد شمشير سپري شود و عهد كتاب فرا رسد، تا تعليمات عاليه قرآن عملي گردد.